چگونه ميشود که تو بر فراز قله حقيقت بايستي وفرياد بزني: ـ هل من ناصر ينصرني ـ وما در حسرت اين چهارده قرن عقب ماندن از کلام تو ،در حسرت چهارده قرن رسيدن به عاشوراي تو، در حسرت چهارده قرن ديرتر شنيدن فرياد استمداد تو، آنها که ديرتر به عاشوراي تو رسيدند مگر نه تا آخر عمر در آتش حسرت گداخته شدند؟ ما چهارده قرن در عدم، از غم اين عقب افتادگي خويش خون دل خورده ايم...