به نام خدا
سلام
من يه بار تنها بودم خيلي کيف داد يه کوچولو از اينکارا کردم
اما آخرين بار که تنها بودم چون قرار بود همسايمون خونه ما مهموني بگيره نشد از اينکارا بکنم :(
اما يه بار که قبل از قبل قبليه بود و با بابام تنها بوديم من اصلاً ظرفا رو نشسته بودم و يه عالمه جمع شده بود و بعد يه روز مونده بود مامان اينا بيان همه رو شستم
به اندازه يه هيأت قاشق و چنگال بشقاب شستم و دم دست گذاشته بودم. :دي
مامان که اومد اينقده عصباني شده بود که نگووووووو
ايشالله يه بار ديگه تنها بشم خوب خودمو تحويل ميگيرم :دييييي