سلام
بايد نوشت...از تلخي نگاه هاي سرد.....از داغي طعنه هاي بد.....
خيلي قشنگ بود تبسم.....راستي قرار بود هرجا قبول بشي من بيام پيشت:دي شير تازه و نون محلي:)))))
به به خيلي خيلي قشنگ بود تبسم جان
ديگر نمي شود از تو نوشت . . .
تــــــــــو تمام شدي ديگر . . .
مثل هميشه :) خيلي قشنگ ...
خيلييي قشنگ بود
حيفم آمد از دست بدم
بس کن از اين همه به رخ کشيدن هايت...بس کن گلبرگ....بس کن باغچه....بس کنيد اي آفتاب و اميد و زندگي....بس کنيد که دارم از هر چه زندگيست مي ميرم......دارم از هرچه زندگيست مي ميرم..... آه که مي جنگم ولي با تپش هاي نصفه و نيمه اي که از زندگي مي آيد انگار تير خلاصش را زده اند....انگار تير خلاصش را.....
بس کن اي تير خلاص....بس کن ...تو که زندگي را کشتي...... بس کن تو که مرا کشي....کجايي عزيزم...کجايي......کجايي که باز هم يک دل سير برايت بگويم...يک دل سير برايت بخوانم يک دل سير برايت بنويسم...عزيزم...کجايي عزيزم....
oh oh oh baba eyvaaaaaaaaaaaal