• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : و مـــــن . . .مُردم . . .
  • نظرات : 6 خصوصي ، 63 عمومي
  • پارسي يار : 11 علاقه ، 51 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    هي آنجا را نگاه کن...اون گلا رو ميبيني تو دستش...واي خداي من باورم نميشه يعني اومده پيش واز من...چقد قيافه ش اشناس...بهم سلام ميکنه منم جوابشو ميدم لبخند ميزنه بهم و ميگه اين گلا مال شماس...يه ليوان آب ميده دستم چقد تشنه م بود..به به عجب آب گوارايي...نگاش ميکنم بهم ميگه بيا بريم:ميپرسم کجا؟ميگه ارباب منتظرته...تو زائرش بودي تو دنيا...دلش برات تنگ شده ميخواد تو رو ببينه و تو باورت نميشه که اربابت تو رو دعوت کرده...چقد خوشحالي که زائرش شدي تو دنيا چقد خوشحالي که اربابي مثل امام حسين داري...خدايا شکرت...الحمدالله علي هذه النعمة...
    پاسخ

    يعني ميشه؟؟؟ميشه خادمه؟؟؟؟