• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : ديــــــــــــــــــــــــــــوار . . . سنگ صبور من. .
  • نظرات : 8 خصوصي ، 27 عمومي
  • پارسي يار : 10 علاقه ، 12 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    "بعضي حرف ها را فقط دست ها به هم مي گويند ، فقط دست ها !" / ياد ِ اين شعر افتادم : تکيه بر ديوار کردم .. خاک بر فرقم نشست .. / لحظه هايت آرام ، موفق باشي و در ره يار :)

    پاسخ

    سلام.ممنونم:)
    خدايا ممنون که ديوارو آفريدي...
    پاسخ

    :)


    سرخي اش حک ميشد روي اجرها..ميمرد..

    هي ادم ها...اين منم..

    حس ميکنم :(

    پاسخ

    حس كردنشم درددددددد داره
    سلااااااااااام منو که ميشناسي!؟؟
    ستوده ام.خوفي!!؟؟؟؟؟
    پاسخ

    سلام:)...اوهوم...ممنون.خوش اومدي:).
    سلام و عرض ادب
    اعياد مبارك
    ما رو هم از دعاي خيرتان محروم نسازيد
    يا حق
    پاسخ

    سلام.از ما هم عرض ارادت.....محتاجيم به دعا.حق يارتون

    چند خطي بي طرفانه از اخراجي هاي 3 !

    ديالوگ هايي که حرف دل ميزنند و حرف حقيقت .... !

    آپم ...

    پاسخ

    :)


    تجربه اش کرده ام.. يک بار سرم را روي شانه هاي يک ديوار گذاشتم و زار زدم... البته ديوار معمولي نبود... گمان نکنم همه ي ديوار ها دل داشته باشند... اما آن ديوار دل داشت... آن هم چه دلي...

    حرم امام رضا... رواق شيخ حر عاملي... نزديک ترين ديوار به مضجع شريف حضرت...

    ...

    پاسخ

    آخي...........
    سلام تبسم جان خوبي؟ عيدت مبارک .خيلي قشنگ بود واقعا لذت بردم
    پاسخ

    سلام لاله جان...عيد شما هم مبارک.ممنونم
    سلام زيبا بود . به روزم
    پاسخ

    سلام.تشكر


    لام

    زيبا بود

    راستي عيدت مبارك

    به اميد ظهورش......

    پاسخ

    سلام.ممنونم
    سلام بانو...
    قشنگ بود....ولي تکيه گاه فقط خداست
    ياعلي
    پاسخ

    سلام.ممنون
    سلام جالب بووووود ممنون
    پاسخ

    سلام.ممنون
    + ناشناس 
    نوشته هاتون عااااااااااااااااليييييييي...
    و سوزاننده و داغ....................
    ...............
    پاسخ

    سلام.تشكر

    سلام

    هاي ديوار به خود مغرور نشوي من شانه هايي ميشناسم که از شانه هاي تو هزار بار صبور ترند و هزار بار صميمي تر....هاي ديوار تو فقط سکوت را بلدي و او همان رفيق هميشگي هايم شيرين زباني هم ميکند....تو فقط سنگش را خوب بلدي ولي رفيق خستگي هايم صبوري اش را هم بلد است..... هاي ديوار تو اگر ميفهميدي با خون من که حالا روي آجر هايت حک شده ديگر توان ايستادنت نبود .....اما رفيق خلوت هايم با زخم زباني جانش را برايم ميدهد.....هاااااي ديوار به خود مغرور نشوي مگر رفيق بغض هايم نيست که دلتنگي ام را تو ميخواهي پناه دهي....اصلا تو از جان من چه مي خواهي.....هرچقدر زير اين خشت هايت ماندم صداي نفسي هم نيامد.....صداي محبتي.....اصلا دست نوازشي از تو بر نيامد هاااي ديوار تو اصلا خودت را ميفهمي......؟ بيا عزيزم بيا اي رفيق حرف هايم ...بيا و به دل نگير بيا که دوباره به صداي قلبت...به گرماي دست هايت...به چشم هاي مهربانت نياز دارم...بيا و به دل نگير .....دوباره بنشين کنارم رفيق حرف هايم.....دوباره بنشين کنارم....

    پاسخ

    خيلي تند باشحرف زديد:(..اشك تو چشمام جمع شد:(..ديگه هيچ وقت اينطوري باش حرف نزنيد...:(......اگه از دست بدمش چي؟؟؟؟؟

    سلام زيبا بود
    پاسخ

    سلام.ممنونم.:)
       1   2      >