• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : ...به كسي نگو...
  • نظرات : 13 خصوصي ، 29 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 5 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    نميدانم اين نقطه چين ها تا کي قرار است جور بغض هاي مرا بکشند...... دلم تنگ است کمي با تو باشم و من بهانه گيري کنم و تو نوازش....دلم تنگ است من حرف بزنم و تو گريه کني آنوقت با اشک هاي من تو آرام شوي... دلم تنگ است صدايم بزني و من خيلي زود تر از آنکه منتظر بماني بگويم جانم....دلم تنگ است کسي باشد....دلم تنگ است يکي باشد.....دلم تنگ است تو باشي......... تو باشي و اين حرف هاي درگوشي تا مجبور نباشم فرياد بزنم تا گوش عالم..... دلم ميخواهد مثل هميشه کنارم بنشيني و بگويي آرام بگو.....آرام بگو خودم سنگ صبور اين بغض هايت مي شوم...انوقت بدون اين که من هيچ حرفي بزنم تو دوباره و دوباره مي گويي.......به کسي نمي گويم.....آرام بگو....به کسي نمي گويم......

    پاسخ

    نميدانم اين نقطه چين ها تا کي قرار است جور بغض هاي مرا بکشند...... /سلام.ممنونم از حضورتون..خيلي زيبا نوشتيد و خيلي به دلم نشست..چقدر مطلب من در برابر كامنتتون خشكه...