سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خبر تازه ی این روزها که اتفاقا با سالروز قیام سید الشهدا مقارن شده است ، بحث مذاکره ی ایران و امریکا در جلسات ژنو است که تشکیل دولت یازدهم رنگ تازه ای به آن بخشیده است  . اولین قدم آن را میتوان سفر آقای روحانی به نیویورک و در پایان آن مذاکره تلفنی ایشان با اوباما دانست که البته برای ایران جز سوء تبلیغات رسانه ای غرب بازتابی نداشت . اما اینروزها با تشکیل جلسات ژنو و آغاز جلسات5+1این روز ها مذاکرات  بحث های تازه تری را پشت سر میگذارد . آنچه که در این موضوع قابل بررسی است ماهیت مذاکره با امریکاست .  


قطعا هدف اصلی  دولت ایران در مذاکره با امریکا رسیدن بر سر توافقاتی است که بتواند تحریم های جهانی استکبار علیه ایران را با حفظ منافع ملی ایران به حد اقل برساند . 

اما سوال جدی که اینباره مطرح میشود اینست که آیا اینکار در حقیقت امکان پذیر است ؟ و آیا امریکا در این باره خیر خواه ایران است ؟ شاید بتوان با بررسی دقیق تر تاریخ بدست آورد که دشمنان در طول تاریخ برای مقابله با اسلام و تشکیل حکومت اسلامی از سه عنصر تبلیغ ، تطمیع و تهدید(تحریم ) بهره میبردند . تبلیغ به این معنا که طاغوت  ، مسلمانان واقعی و محقان حکومت اسلامی  را دشمنِ اصلی و "خطر" معرفی میکرد . همانطور که در زمان معاویه (لعنت الله علیه ) آنقدر به ذم علی (ع) پرداختند که بعد از شهادت ایشان در محراب مسجد کوفه ، مردم میپرسیدند : مگر علی (ع) نماز میخواند ؟ و همانطور که در زمان یزید لعنت الله علیه  ،حضرت امام حسین (ع) را با تبلیغات ، خارجی (ازدین خارج شده ) جلوه دادند و مسلمان شده های دست نبی اکرم (ص) را به جنگ با نوه ی ایشان فرستادند . در زمان فعلی هم که تبلیغات رسانه ای جهان ، مسلمانان خصوصا تشیع و خصوصا شیعیان ایران را محور شرارت و تروریست جلوه میدهند و تصویری هولناک از آنان در ذهن عموم مردم جهان  نقش میزنند .

دومین گزینه تطمیع است . بدین معنا که دشمن ، آنانکه در جبهه ی مقابل دارای ایمان و غیرت کمتر و دلبسته تر به دنیا هستند را بر میگزیند و با سیر کردن شکم و  وعده های دنیایی آن ها را در جبهه ی خود جای میدهد .

در زمان یزید ،  حکومت مصر و ری را به ازای سر حسین (ع) وعده  میدادند و در این زمان در داخل کشور منافق پروری میکنند و پناهنده های سیاسی  جمع میکنند.

سومین گزینه یعنی تهدید هم که از حربه های دایمی دشمنان  در طول تاریخ است . در زمان امام حسین (ع) ابن زیاد آنقدر با مردم خشن برخورد میکرد که میگویند برای ایجاد رعب وو حشت ، دست 80  نفر مخالفش را در جا قطع کرد .آنچنانکه وقتی دستور داد مردم به جنگ با حسین(ع) به کربلا بروند ، کوفه از مردم خالی شد .و ایجاد فشار و سختی که نمونه اش بستن آب بر روی کاروان حسین بن علی (ع) بود .  

در زمان فعلی هم آنچه که دائما تکرار میشود همین تهدید است که بارها اعلام کرده اند همه ی گزینه ها روی میز است .از جمله گزینه ی نظامی ! و تحریم های چندین ساله ای که  ملت ایران را تحت فشار قرار داده است .

این سه عنصر همواره در طول تاریخ در برابر حکومت اسلام حربه ی دست دشمنان بوده است . اما براستی چه چیز باعث میشود که مسلمانان بتوانند در برابر این سه حربه دین و دنیای خود را حفظ کنند ؟ شاید بتوان کلیدی ترین پاسخ برای این سوال را داشتن عزت دانست  . عزت تمنای شهادت و عروج از دنیای "ماده "را در دل میپروراند و تطمیع و تهدید و تبلیغ را به بازی میگیرد ...

ممکن است برخی از جوانان امروز تصور کنند که عزت ، داشتن سرمایه و تکنولوژی و در حقیقت توسعه کشور در بهره وری از دنیا و تامین رفاه است و در توجیه برقراری ارتباط ایران با امریکا و نقد سیاست ِ فعلی نظام هم  از همین منطق بهره میبرند و میگویند ایران کشوری منزوی و جهان سومی است و ارتباط با قطب علم و فناوری و تکنولوژی یعنی امریکا برای هر کشوری  عزت آور است . اما آیا حقیقتا معنای عزت اینست ؟

آیا داشتن امنیت و رفاه و ثروت تحت سرپرستی طاغوت عزت است ؟ پس چطور حسین بن علی (ع) خود را به آغوش شمشیر ها سپرد و بیعت بایزید را که قطعا رفاه و امنیت بر ای او وخانواده ش دربر داشت را ذلت شمرد ؟

آیا عزت جز به معنای روحیه صلابت و شکست ناپذیری است و جز از آن خداست و جز از راه تقرب به خداوند به دست می آید ؟ امام حسین (ع) در اینباره میفرمایند : آیا جوان میخواهد با ثروت و عزت به افتخار برسد در حالیکه هر آنچه در ثروت است عزت را از بین میبرد . اینها عزت نیست و آنکه عزت حقیقی میخواهد باید به عزت ذاتی خداوند وصل شود تا عزتش باقی بماند

سوال بعدی که مطرح میشود اینست که اینهمه دشمنی و مقابله ی امریکا با ایران به خاطر چیست ؟ آیا به خاطرفعالیت های هسته ای ست ؟قطعا ایران تنها دارنده ی این تکنولوژی نیست . پس چرا دولت  امریکا با دیگر کشورهای دارای این فناوری ،برخورد های خصمانه ندارد ؟

پاسخ واضح است . ایران تنها کشور شیعه نشین دارای حکومت اسلامی است که انقلاب استکبار ستیزش بیش از سی سال پایدار مانده و باوجود 8 سال جنگ تحمیلی  بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و باوجود تحریم های جهانی ، توانسته به پیشرفت های چشمگیر در مهم ترین عرصه های علمی دست پیدا کند و هرروز این کارآمدی نظام ِ اسلامی را به رخ ملت ها  و ادیان بکشد و به امریکا و تمام جهان اعلام کند که حکومت اسلامی دارای قدرتی است که میتواند به پشتوانه ی دین کامل اسلام و نه به پشتوانه ی جهانخوارانی مثل امریکا و اسراییل ،  کشور را به بالاترین سطح پیشرفت و رفاه برساند . و این پیامی بود که توسط امام خمینی (ره) به سراسر جهان ابلاغ شد و  بعد از سی سال موج بیداری اسلامی را در کشورهای خاور میانه به راه انداخت و انقلاب های ضد طاغوت یمن ، تونس ، عربستان ، مصر ،بحرین ، یمن و ... را رقم زد .

ارتباط با ایران ازین جهت برای امریکا مهم است که اگر بتواند ایران را به زور تهدید و فشار تحریم و سلب رفاه مردم به زیر سلطه بکشد و از دولت ایران ، پیام عقب نشینی و سازش دریافت کند ،این عقب نشینی ِ ایران پیام ناکار آمدی نظام اسلامی و کارآمدی نظام فاسد لیبرال دموکراسی را در بر دارد و آمریکا  دیگر برای به زیر سلطه بردن سایر کشورهای اسلامی واهمه ای ندارد و طبیعتا  موج بیداری اسلامی خود به خود متوقف میشود . همانطور که در زمان امام حسین (ع) ،امویان مُصِر بر بیعت گرفتن از حسین بن علی (ع) بودند . زیرا اگر ایشان دست بیعت به یزید که نماد کفر و الحاد و هوس پرستی بود میدادند، دیگر طاغوت مانعی برای حکومت بر باقی مسلمانان نداشت و دستش برای هر تجاوز و فسادی باز میشد .

ولیکن مردم زمان امویان با یزید بیعت کردند . براستی چرا ؟ شهید مطهری در اینباره میفرمایند : امام حسین (ع) شهید فراموشکاری مردم شد . زیرا اگر مردم، به تاریخ خود فکر میکردند و قوه ی تنبه واستنتاج وعبرت گیری در آن ها بود _به تعبیر سید الشهدا (ارجعوا الی عقولکم ) _و جنایت های 50 -60 ساله ی ابوسفیان و معاویه  و ابن زیاد و خاندان اموی را فراموش نمیکردند و گول ظاهر دین دار معاویه را نمیخوردند این اتفاق نمی افتاد .

اگر کمی دقت کنیم آنچه که در زمان ما جاریست تکرار تاریخ است. تکرار ِ روزهای کربلاست . قطعنامه های بستن فرات است و قطع آب . و حسینی که تنهاست و "مسلم"ش را "ولی" کرده و فرستاده تا از مردم بیعت بگیرد . و آنچه که در این بیعت کردن و مقابله با سیاست بازی های دشمن کار آمد است تنها و تنها دل کندن از دنیا و رفاه و مادیت و داشتن عزتمندی و آزادگی است .

و کاش ما ، مانند مردمان زمان حسین(ع) آنقدر فراموشکار نباشیم که جنایت های ظالمانه ی امریکا و اسراییل و طاغوت  را به فراموشی بسپاریم وبرای لقمه ای نان شب ، بر لبخند فریبکارانه معاویه ها اعتماد کرده و دوست و دشمن را گم کنیم  . هیهات من الذله

*نشر در نشریه انجمن اسلامی مستقل دانشگاه قم


خاطره شده درپنج شنبه 92/8/23ساعت 2:17 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

همیشه باخودم فکر میکنم

همه ی تهاجم های فرهنگی و غیر فرهنگی عالم  را هم که بر سرِ این بچه شیعه ها بریزند

فقط کافیست
یک نفر

چند عبارت از ناحیه ی مقدسه

آرام آرام بر گوششان زمزمه کند

تا ...


ناحیه مقدسه ، را شیعه ها ، حتی در محرم هم کم میخوانند . معمولا فقط ظهر و عصر عاشورا میخوانند .

غیر شیعه ها نمیدانند چرا ...

علتش را نمیفهمند

شیعه ها اما خوب میدانند

طاقت آوردن

پای

روضه ی

حضرت ولی عصر (عج)

بر
سید الشهداء (علیه اسلام )

کار ساده ای نیست ...

ناحیه مقدسه

یعنی روضه خواندن منتقم بر مظلوم

یعنی روضه خواندن شاهد کربلا بر مقتول کربلا


یعنی روضه خواندن فرزند ِ فاطمه(س)  بر فرزند ِ فاطمه (س)

یا صاحب الزمان

آجرک الله مولا

چقدر این چندروز سنگین است ...



خاطره شده درسه شنبه 92/8/21ساعت 10:13 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

و هـــــــــنـــــــــوز

فــــــــراتــــــــــ

پـــــایـــــــیــــــــــن پــــــــــای تـــــــو

زیــــارتــــنـــــامــــــه مـــــیــــخـــــوانــــــد . . .

 


خاطره شده درسه شنبه 92/8/21ساعت 9:33 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

 لب هایم ، روی سکوت ، مُهر شده اند  ...

و درگیرم

با  احساسی که  این روز ها

سر ِ جنگ دارد و دل ِ جنگ ندارد .

محبت پس میزند و به تاوانش اشک میریزد

اخم میکند وبه  پایش تب میکند


بیمار شده ام

و نه درمانی 

نه دوایی

نه طبیبی

نه شفایی

نه دعایی

نه استجابتی

...

نه حتی زمزمه ی عدیله* ای بر سر این محتضر !

و سختــــــــ

رهــــــــــای رهــــــــــــای رها ، اسیر این دردم .

...

بگذریم

 باز

چشم های منُ

پاییزی ترین باران ِ این فصل . . .


خاطره شده درشنبه 92/8/11ساعت 12:0 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

زبانم بند آمده است

و اشک هایم

و دست هایم

...

و هرروز با همین دست های از کار افتاده با زبان بی زبانی هزار نامه ی نامفهوم مینویسم و ورق ورق  به دست باد میسپارم ...


این روز ها ،نفسم مانده زیر فروریخته های دلم

آوار شده ام

وکسی مرا ازخود بیرون نمیکشد

هرکس میرسد پا روی این آوار میگذارد و میرود 

و من

ازین فشار

هر لحظه

آوار تر میشوم ...

حس و حال خوشی نیست ...

وقتی زیریک مشت آوار 

حتی صدای پای یک یاری رسان

نفس هایت را به شماره می اندازد

_ مبادا این خرابه را ویرانه تر کند _

 ...
یا مغیث من لا مغیث له ...


خاطره شده درسه شنبه 92/8/7ساعت 8:16 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

هوای سرد را دوست دارم

وقتی دست هایم زیر آستین پنهان میشوند

وخنده هایم پشت یک شال گردن 

و با گام هایی آهسته تر از همیشه

روی خیابانی با حاشیه های زرد و نارنجی راه میروم

و نگاهم را به شیشه ی مغازه هایی میدوزم که شاید بتوان از میان ِ گلستان بهاریشان ، پاییز پیدا کرد _نرگس پیدا کرد_


هوای سرد را دوست دارم

و زورگویی پاییز را

که هیچ کس را به خیابان راه نمیدهد

و این خلوت

و این سکوت

فقط سهم ِ تنهایی من و کلاغ هاست...

من شاید دریک  خلوت ِ صبح ِ پاییزی ، تازه عروس ِ این شهرم

که آهسته آهسته

روی این سنگفرش راه میروم

و کلاغ ها

این ساق دوش های سیاه پوش

لی لی لی لی

شاخه میتکانند و بر سرم برگ های زرد و نارنجی میپاشند

و مرا همراهی میکنند

قار قار قار....

یعنی بریزید . بپاشید . نو عروس آمده است .

....

هه

اینجای احساسم را باید بگذارم لای یک پرانتز و بیندازمش درون یک پوشه پر از حرف ناتمام !

( آبان ماه بود که . . . )

بگذریم

.....

هوای سرد را دوست دارم

و باران را

وقتی که میبارد و مرا به زیر آسمان میکشاند و من به استقبال فرشته های باران ، چتر مبندم و دست هایم را تا بالاترین ِ انگشت هایم بالا میگیرم و عشـــــــــــق میکنم با این نم نم ... با این بوسه های آسمانی فرشته ها

که خدای مهربان ِ سجاده ی سبز ، به استجابت دعاهایم برایم فرستاده است ...

هوای سرد را دوست دارم

و تورا

وقتیکه

تار و پود خیالت

گرمم میکند ...


خاطره شده درجمعه 92/8/3ساعت 11:0 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

من / پاییز / نرگس / خونه / پاییز / تو / پله / اشک / من / پاییز / خونه / نرگس / مرگ / اشک / داد / من / تو / پاییز / سیاه / زرد / درد / کفش / من / پاییز / زرد / چشم / خونه / سرد / پاییز / نگاه / داد / اشک / لرز / تو / ........................

تمام

میشوم

شبی

...


خاطره شده درجمعه 92/8/3ساعت 1:18 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

کسی ، کسی را کشت

بالای جنازه اش نشست

فاتحه خواند

و گفت :

حلالم کن

***

این سکوت ِ همیشگی من ، سکوت همان جنازه است که توان گلایه ندارد

وگرنه ...




خاطره شده دردوشنبه 92/7/29ساعت 9:31 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

و من نمیدانم

تو

در کدامین گهواره

در حوالی ِ خدا

به خواب ناز رفته ای

و کدامین فرشته به جای من

برایت لای لای لای شب را صبح میکند ...


و نمیدانم

خنده هایت

_این سهم ِ شیرین عمر مرا_

هرصبح

به کدام حور بهشتی هدیه میکنی

و نمیدانم

صدای قلب کوچکت 

شب ها

در سینه کدام مَلَک ،محشر بپا میکند ...

و نمیدانم تو ...

تویی که شاید هیچ وقت

لطافت دست های کوچکت دلم را نلرزاند

و هیچ گاه سرت

روی سینه ام

مرا از بهشت لبریز نکند ...


تویی که شاید هیچ گاه نعمت ِ بودنت ، سهم ِ فقر ِ من نباشد

...

و من خوب میدانم اگر آرزوی داشتنت را به ناامیدی بسپارم

عمرم کوتاه و کوتاه و کوتاه تر میشود

بهانه ی حیات ..................................


خاطره شده درشنبه 92/7/27ساعت 11:53 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

وهیچ کس ...  


خاطره شده درشنبه 92/7/27ساعت 11:34 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

<      1   2   3      >

Design By : Pichak

جاوا اسکریپت