سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1.قرار است فردا بیاید.قرار است فردا به دنیا بیاید . همان که آشنای دل من است. همان که تا دلم میگیرد بر اتاقچه های رو به روی ایوان آینه اش مینشینم و به گنبد طلایی اش زل میزنم واو از نگاهم  دردم را جرعه جرعه مینوشد.

و خدای من و او خوب میداند قلبم چگونه برای آمدن دوباره اش میتپد. گاهی وقتی بی پناهی تمام ذهنم را،تمام افکارم را اشک میکند ،با چشمانم ضریحش را در آغوش میگیرم و آرام زمزمه میکنم:بانوی من... مادرم کنارم نیست.مادرم میشوی؟و بعد سرم را روی پایش میگذارم و...

فردا قرار است بیاید ...آنکه قم را مامن دل بی قراران کرده...

کاش زود تر فردا شود.

میلادش مبارک.

 

 

2.میگویند قرار است بیایی.قرار است قدم بر چشم قم بگذاری.قرار است صدایت در فضای قم طنین آرامش برانگیزد.قرار است یاس های خانه ی مان با ورود تو عطر افشانی کنند و خبر آمدنت خانه به خانه بپیچد .

شنیده ام قرار است با آمدنت بغض ما را بشکنی.آخر تو خوب میدانی چقدر قمی ها دلتنگ ترند برای تو.از وقتی خبر آمدنت آمده ذهن ها مشغول است. پدر و مادر ها سفر هایشان را لغو کرده اند. ما محصل ها فکر پیچاندن کلاس هارا هم کردیم.بعضی در فکرند کجا و چگونه جلوی ماشینت ظاهر شوند تا به چهره ی نورانیت نیم نگاهی بیاندازند و قلبشان صاف شود از نور دیدگانت.کودکان در فکر نوازش دستانت هستند و بزرگان به فکر دستبوسی .هرجا میروم سخن از آمدن توست. بعضی پلاکارد زده اند و سردر دکانشان را گل افشان کرده اند که تو می آیی.بعضی به شوق آمدنت هر روز کوچه را آب میزنند و باز روز های باقیمانده را با انگشتان دست میشمارند...که کی می آیی.

میگویند قرار است بیایی و قم بی قرار است.. هرچه صدای گام هایت نزدیک تر میشود قلب هایمان تند تر می تپد.

چقدر دلمان برای صدایت تنگ شده است. چقدر دلمان برای دیدن چشمانت تنگ شده است. چقدر دلمان تنگ شده است تا فریاد بزنیم جانم فدای رهبرو تو صدایمان را بشنوی.چقدر دلمان تنگ شده است که خاک پایت را ببوسیم.ببوییم به سفیدی چشمانمان بکشیم و بینا شویم.
زود تر بیا که بغض گلویمان را شکسته و خود نشکسته است. زود تر بیا که هنوز داغ عاشورای پاره پاره ی پارسال بر دلمان است. زودتر بیا که ببینی آتش قرآن به آتش کشیده چیزی از دلمان باقی نگذاشته است. بیا که سر بر شانه ات زار بزنیم. بیا که از آرامشت آرامش بگیریم. بیا که بر زخم های کهنه ی مان مرحم شوی..که تو پدر مایی.. آقای مایی..مولای مایی..که تو نایب امامی.. !همان که فرموده در نبودش دامن تورا ببوییم و ببوسیم.
آقا بیا...خودم چشمم را فرش راهت میکنم. بیا و دست یتیمی بر سر ما هم بکش.که ما یتیمیم از نداشتن امام.
دلمان به بودنت خوش است. به آمدنت خوش است. منتظریم آقا جان.زود تر بیا..

جانم فدای رهبر


خاطره شده درجمعه 89/7/16ساعت 8:27 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت