سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز هم همان داستان سردر گمی همیشگی . تقصیر من نیست . یک نفر شنبه را به سه شنبه و چهارشنبه را به یک شنبه و جمعه را به دوشنبه  گره زده است . من مانده و ده انگشت ِ  ضعیف ِ گره وا نکن. هیچ چیز راست و ریس نمیشود . تلفن زنگ میزند . ناشناس. میگوید دوشنبه هم کلاس دارم . میفهمم که حالا دوشنبه دو  کلاس دارم .یعنی تداخل کلاس دارم . دوشنبه میشود . جنازه برمیگردم . نمیخوابم . کارهای سه شنبه را انجام میدهم . ناقص انجام میدهم . میخوابم . سه شنبه تمام میشود . چنازه برمیگردم . کارهای چهارشنبه را ناقص انجام میدهم . پنجشنبه میشود . ناقص هارا تکمیل میکنم . خودم را در آینه نگاه میکنم . یک هفته گره خورده تر شده ام .
...
جمعه است!
باید بروم ناقصی های پنجشنبه را تکمیل کنم!
...
زن را چه به این حرف ها ...


خاطره شده درپنج شنبه 93/8/29ساعت 11:8 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت