سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باید سرش را سمت راه آهن بگیرد

باید خبر از مصدر رفتن بگیرد

باید بیاید کوله بار بی کسی را

از شانه های خسته ی یک زن بگیرد

یک زن که ناچارست امشب زیر باران

آغوش از یک تکه پیراهن بگیرد

ای باد آهسته مبادا دست سردت

گل های قرمز را ازین دامن بگیرد

باید بیاید مرگ تا یکبار دیگر

یک اتفاق خوب را گردن بگیرد

ر. الف _ کپی نشود . لطفا !

----------------------------------------------

تمرین شعر ِ طنز با همین ردیف . قافیه :

اورا نباید هیچکس از من بگیرد
حتی اگر قتل مرا گردن بگیرد
حتی اگر راضی شوم آقا پس از من
هی زن بگیرد زن بگیرد زن بگیرد !
هرچند تا زن هم که باشد بیخیالش
یک زن به زیبایی ِ من عمرن ! بگیرد
کو عاقلی که یک جواهر دارد و باز
میخواهد از بازارچه آهن بگیرد !
این دختر همسایه مان خیلی فضول است
ایکاش اورا زودتر بیژن بگیرد !
اصلا خودش باید که از بیژن بخواهد
اورا به عنوان زنش لطفا بگیرد!
آن دختر همسایه مان هم چشم دارد
بایدکه اوراهم کسی ایضا بگیرد
توی خیالم مینشینم توی ماشین
آقا برایم بستنی میهن بگیرد
هی صبح دورمن برگردد تا خود شب
هدیه برایم شاخه ی سوسن بگیرد
لعنت به من که پشت هم هی بخت من را
سق سیاه چشم این دشمن بگیرد
آخر شنیدم او به همراه عروسش
رفته ست تا یک دست کت دامن بگیرد !


خاطره شده درشنبه 93/6/8ساعت 9:57 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت