سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدم ها

گاهی ویترین مغازه هارا مرور میکنند

گاهی فضای سبزی را قدم میزنند


گاهی هوای بارانی را نفس میکشند

گاهی به آواز قناری دل میسپارند

گاهی عکس های کودکی را به چشم میکشند

گاهی هم صحبت یارشفیق میشوند و دل به درددل میسپارند ..

گاهی سرگرم تماشای کمدی میشوند و غافل از غم ...

گاهی هم دل به کوه و دشت مسپارند و غم را به نسیم ...

خوش به حالـ شـ ان

دل گــــرفتـــــ ه شان باز میشـــود ...

...

من اما

قدم به قدم

دل گیرم

نگاه به نگاه

گوش به گوش

نفس به نفس ..

من اما دلم به هیچ ...باز نمیشود

نه ابری نه بارانی نه آفتابی

نه طنزی نه حکایتی

نه دشتی نه کوهساری

نه آوازی ، نه نوایی

نه حتی خیال یک گذشته ی شیرین ...

----

این روز ها

دل به هرچه میسپارم

دلگیـــــــــــرم

انگار

دلم گیر ِ جاییستــ

که نمیدانم کجاست...

مثل بی وطنی که از دیارش هیچ نمیداند

فقط به خاطر دارد

که وقتی به آنجا برسد

کوله بار غمش

از خستگی شانه ها به زمین می افتد

جاییکه

 زمینش 

عطر آسمان میدهد ...

....

دلم گرفته است

....



خاطره شده درچهارشنبه 91/11/18ساعت 10:51 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت