سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قهوه ای را همیشه  دوست  تر داشتم

چون هرکه ساده تر بود قهوه ای تر بود


مثلا چشم هاش

اگر سبز بود زیبا تر بود و اگر مشکی دلربا تر

اما اگر قهوه ای بود شاید به چشم نمی آمد

مثلا دست هاش

اگر قهوه ای بود خاکی تر بود و پینه بسته تر

یعنی بی دغدغه دست در خاک میبرد

مثلا لباس هاش

اگر قهوه ای بود

آرام تر بود و درونگرا تر

یعنی نه شادی اش را قرمز میپوشید و نه غمش را سیاه

 شاعر تربود

خاکی تر بود 

یعنی هرجا که دلش گرفته بود نشسته بود  و زل زده بود به یک نقطه ی بی رنگ

در یک جای دور یا نزدیک

بی خیالِ ِگرد ، بی خیال ِ خاک

همیشه قهوه ای را دوست تر داشتم

رنگ مرموزی بود

رنگی که انگار

هزار سال است یک غم  در ذره ذره اش نفوذ کرده

اما به رویش نمی آورد

رنگی که نه در دل آسمان جایی دارد

نه لابه لای طیف شادی رنگین کمان

تنها

خودش را انداخته زیر پای رنگ های هزار رنگ ...

قهوه ای را همیشه  دوست  تر داشتم

شبیه خاک است 

شبیه سادگی است

رنگ ساده ایست ... شبیه بی رنگی ...



خاطره شده دردوشنبه 91/10/11ساعت 10:40 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت