سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تشنه که میشود . . . .چند قطره آب....

و کمی سایه که زیر خنکایش بیاساید...

هنوز ناتوان است ....دستی زیر سرش میگذارند.....تا به شانه نیفتد...

لبش اگر خشک و تشنه باشد...تلظی میکند...

زبان میگرداند...

تشنه که میشود...

خودرا به سمت سینه ی مادر میکشد..مادر نوزادش را به سینه میفشارد تا آرام کند...

سینه ای که شیر ندارد....

تشنه که باشدیا چند قطره آب. .

یا

چند شعبه تیر....

تاریخ آموخت...

شش ماهه ها...با تیر هم سیراب میشوند....

--------------------------------------------------------------------------------

امــــــــا تنها... عــــــــــلـــــــی (ع) وقـــــــتـــــــــ وداع. . . بــــر روی بـــابــــا . . . خـنـده زد. . . .


راستی.....دست رباب کجاست؟انگار علی...سرش به شانه افتاده است...


آسـمان برشش ماهه ی حـســـــین (ع) نباریدی . . .

دیدی چگــــــــــونه حســـــــــین(ع)‏خون شش ماهه اش (ع) را بر تو بارانــــــــــد. . .


و سه شعبه ها  . . .چه خوبــــــ . . .تلظی هارا . . .لــــــــــــبــــــــــــ خوانی میکنند . .



راستی سه شعبه.....با کدام شعبه ات....دل رباب را از علی (ع) بریدی؟


کاش بابا قنداقه ات را بگشاید....اما نه...قنداقه گشودن ندارد....وقتی تقلایی در کار نیست....


حالا.....به روی سینه ی بابا آرمیده ای. . .

اصلا خیال کن همه را خواب دیده ای...

بر دست های گرم عمو آب دیده ای...

حالا که روی سینه ی بابا آرمیده ای...

...لای..لای..لای...


پ.ن:بند قنداقه ات...حبل  المتینه.....

پ.ن:حنجره ی شش ماهه....تیر سه شعبه....ان فدیناه بذبح عظیم....

پ.ن:التماس دعا


خاطره شده درجمعه 90/9/11ساعت 7:52 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت