من دوستتون درک ميکنم ... واقعا شرايط خوبي نيست ... ان شالله اوني که باب دلشونه بياد و خوشبخت شن ///

به قول بچه هيئتي ها:
عجب داستاني شد اين سفر کربلا
( اهل روضه متوجه اند)
تذکر : کامنت را درست زدم واشتباه نيست

هي گفتم خاطراتم رو هر جايي داستان نگفت بنويس :/
:)))

از وقتي که ديدم تصميمتان در مورد پاسخ دادن به کامنت ها عوض شده براتون کامنت ميزارم! اصلا کسي که به کامنت من پاسخ نده انگار به صورتم پنجول مي کشه!!!!
خيلي خوب و خودماني بود. لبخند هايي که به لب ما نشست رو هديه مي کنم به دوست عزيزتان...

سلام.جالبه .

:|
خيلي خوبه که من در مورد اين مسائل باهات نحرفيدم تاحالا
وگرنه معلوم نيس کي زندگي مارو هم بذاري تو وبلاگت:|

شرافت آدم چ جوري اينجوري به باد ميره اونوخ! :)

تو اين اوضاع کمبود خواستگار که عموما دخترا مينالن چه اوضاع خوبي داره اين دوست شما!!! ميگم اگه آخر سر نتونست تصميم بگيره، قرعه بندازه

سلام :)

سلام
هر چي قسمته و خير انشالله...

مبارکه
ان شاالله بسلامتي و دل خوش

دوستت کي بوده؟ من فکر کردم ماجراي خواستگارهاي ِ خودتونه:)
.
همداني ها خيلي خوبند حتما بله رو بوگو